از تحليل جهان- ابژۀ [Object-world] اسطوره اي و نحوه انکشاف و متعین شدن آن آنگاه تحقيق به سوی «فعليت سوبژكتيو» و نامستوري اش در اسطوره مي گردد. كاسيرر این بحث را با نقدي بنيادي و تند از «جاندارانگاري» آغاز مي كند كه هنوز به متنوع ترین انحاء بر تحقيقات پژوهشهای قوم شناختي سيطره دارد. عالم دازاين اسطوره اي نمي تواند بسهولت براساس مفاهيم رایج از نفس تفسير گردد، چرا كه در این صورت «سابجکت» همچنان مستور مي ماند. تا بدانجا كه دازاين اسطوره اي با خود آشناست به هيچ وجه خود را تنها در نسبت با جهاني كه صرفا بر حسب اشياء فهميده مي شود تفسير نمي كند. ابژه[Object] و سوژه و نسبت بين آنها توسط دازاين اسطوره اي در افق آنچه خود را به عنوان خصيصه كلي/عام [هر] امر بالفعل آشكار مي سازد فهم مي گردد، يعني برحسب مانافا فهم مي گردد. آنچه در اينجا نشان داده شده است دقيقا [اين] است كه چگونه دازاين اسطوره اي كه در «احساس نامتعين اش از زندگي» پيوسته به همه موجودات مي ماند، «مواجهه» ای بين جهان و من را كه مختص با آن است، [به تعبیری] ريشه در نحوه خاص بودنش، يعني در «عمل» اش، دارد محقق مي سازد. حوزه بالفعل كه ابتدا كشف و در عمل تعيين حدود مي گردد، در ارجاعی خاص به خود عمل، عمل را در «امكانات» گوناگونش آشكار مي سازد. در افق قدرت جادويي، عمل شخص عملي جادويي است. «نيروي[Kraft] اوليه اي كه بواسطه آن انسان خويش را به عنوان چيزي بسنده و مستقل غالب بر و عليه چیزها قرار مي دهد نيروي خواست [Wunsch] است» (ص 194)«وفور فرم های الهي اي كه انسان براي خويش خلق می کند نه تنها براي هدايت وی در حوزه موجودات ابژكتيو و وقايع بكار مي آيد بلكه بيش از همه [به منظور هدايت او] در حوزه اراده خود وی و برآوردن آن[اراده] بکار می رود و اين حوزه را از درون روشن مي سازد» (ص 251) روند ديگر كشف «سوبژكتيويته» و طرق معاملت با آن در تحول از طبيعت-اسطوره ها به فرهنگ-اسطوره ها انجام مي پذيرد، تا اينكه سرانجام كمابيش در بكارگيري فارغ از جادوي ابزارها،فا ارتباط بين اشياء بر حسب معناي مختص خويش به عنوان مستقل [از ارتباط با مانا یا توسط مانا] آشكار مي گردد. انسان بدين طريق خويش را از بستۀ/پیوسته چیزها بودن آزاد مي سازد و در عزلت از جهان مي گذارد تا چیزها، «بطور ابژكتيو»[Objectively] مورد مواجهه قرار گيرند.
همانطور كه سوژه خود را در اقبال/ظهور و ادبار/رویگردانی اشيائي كه صرفا در مقابل آن مي ايستند نمي يابد، ارتباط منقسم من- تو يا هر صورت اينچنينی از اجتماع [من های منقسم] نیز بطور اوليه براي مكشوف ساختن سوبژكتيويته سازنده نيست. توتم گرايي، كه بطور نابجا به عنوان ريشه يابي پديدار دازاين اسطوره اي طرح مي گردد، نمي تواند بطور جامعه شناختي توضيح داده شود.فا در عوض تمام تقسيمات اجتماعي و فردي كه با آنها ارائه شده است، همچون خود توتم گرايي، نيازمند «ريشه يابي» ای پرداخته از درون نحوه اصيلِ بودن دازاين اسطوره اي و بازنمايی-مانايي كه بر دازاين اسطوره اي مستولي است مي باشد. مسئله مربوط به توتم گرايي در اين واقعيت قرار دارد كه انسان نه تنها بدين گونه در ارتباطی ناگسستني و ويژه با جانداران يا گياهان قرار دارد، بل اينكه هر گروه خاص جاندار توتمي خاص خودش را داراست. كشاورزان، شبانان، صيادان هر كدام خود را در بستگی با گياهان و حيوانات به نحوي كه مختص به هر كدام است و خود را بي واسطه به عنوان پيوندی جادويي آشكار مي سازد مي يابند. اما در عين حال اين بستگی، در باز-تابی، براي حوزه هاي مربوطه [دیگر] زندگي بشر[ مثل فرهنگ نیز] ممكن مي سازد تا بدين گونه [یعنی به نحو اسطوره ای و تحت نور بازتافته توتم]جلوه کنند. توتم گرايي معلول انواع خاصي از گياهان و حيوانات نيست بلكه ناشي از روابط اوليه دازاينِ انسان نسبت به عالم اش مي باشد.
تنها هنگامي كه چیزها در بازنمايي-مانايي مبتني مي گردند آنگاه درک کردن اینكه چگونه خود- آگاهي شكل می گیرد و چگونه «مفهوم» نفس به تفضيل در می آید ممكن مي گردد. آنچه بعدا بطور مفهومي به عنوان بدن و نفس، يا زندگي و مرگ متمايز مي گردد در واقع هميشه نيز براي دازاين اسطوره اي از پيش بالفعل است ليكن در مود/جهت[Modus] قدرت جادويی، که بر اساس آن آنچه مرده است نيز هست، و نيرويي از نفسْ که خودش را مي شناساند حتي هنگامي كه انسان ملاقات شده جسما مورد مواجهه نيست. تنها در وحدت اثر جادويي، نيروهاي نفس فردي يا «نفوس» فردي [یعنی کثرت نفوس در یک شخص واحد طی مراحل زندگی] مي توانند به عنوان جدا از هم و در كنار هم آشكار گردند.فا براين اساس «توسعه» دازاين فردي همچنین بين سوژه هاي مختلف، که بين آنها انتقال هاي معين رخ مي دهد، توزيع مي گردد.فا در مورد عذاب قرارگرفتنش توسط قدرت هاي جادويي، نفس«خود»ِ دازاين اسطوره اي به منزله يك قدرت «بيگانه» برفراز آن و مقابل آن قيام مي كند.فا حتي جايي كه بازنمايي تصور ارواح محافظ بيدار شده است، خود[self]ِ يك شخص هنوز يك قدرت است، گویی كه منِ منفرد را قيموميت مي كند. ابتدا فقط در سطوح بالاتر است که دائمون/همزاد جادويي دايمونیون/دیو و جن مي گردد، به طوری كه در پایان دازاينْفا متعين شده توسط قدرتيِ بيگانه نیست بلكه از آنچيزي متعین می گردد كه براي آن بطور آزادانه از خودش و براي خودش به عنوان يك سوژه اخلاقي قادر است.
From the analysis of the mythical Object-world and its way of being discovered and determined, the inquiry then turns toward “subjective actuality” and its unveiling in myth. Cassirer begins this discussion with a fundamental and biting critique of “animism,” which still dominates in the most diverse ways the investigations of ethnological research. The world of mythical Dasein cannot simply be interpreted on the basis of the prevailing conceptions of the soul; for then the “subject” as such still remains veiled. To the extent that mythical Dasein is familiar with itself at all, it does not interpret itself solely in relation to a world that is grasped purely in terms of things. Object [Objekt] and subject and the relation between them is understood by mythical Dasein within the horizon of what makes itself evident as the the general character of the actual, that is, it is understood in terms of mana. What has to be shown here is precisely how mythical Dasein, which in its “indeterminate life-feeling” remains bound to all beings, enacts a “confrontation” between world and I that is proper to it, rooted in its own specific way of being, i.e., in its “doing.” The sphere of the actual that is primarily discovered and delimited in doing, in a peculiar reflecting back upon doing itself, makes doing visible in its different “capabilities.” Within the horizon of magical power one’s own doing is a magical act. “The first force [Kraft] by means of which the human places himself as something proper and independent over and against things is the force of wish [Wunsch]” (p. 194) [Symbolic Forms, p. 157]. “The abundance of divine forms that the human creates for himself not only serves to guide it through the sphere of objective being and events but rather above all through the sphere of its own will and accomplishment and illuminates this sphere from within” (p. 251) [Symbolic Forms, p. 203]. The further process of the unveiling of “subjectivity” and its ways of comportment is carried out in the transition from nature-myths to culture-myths, until finally, in the more or less magic-free manipulation of tools, the Being-connected between things becomes manifest on its own terms as independent. The human thereby frees itself from being magically bound to things and in a retreat from the world lets that world be encountered “Objectively.”
Just as the subject does not discover itself in the emergence and return of things that stand purely over and against it, neither is it the case that a divided I-You relationship, or any such form of community, is primarily constitutive for the unveiling of subjectivity. Totemism, which is improperly posited as the grounding phenomenon of mythical Dasein, cannot be explained sociologically. Instead, all social divisions and the individuals that are given along with them, require, like totemism itself, a “grounding” developed from out of the original way of Being of mythical Dasein and the mana-representation that dominates it. The proper problem of totemism lies in the fact that not only the human as such stands in a certain inextricable relation to the animal or the plant, but that each particular group has its own particular totemic animal. Farmers, herdsmen, and hunters each discover themselves in reference to plants and animals in a way that is peculiar to each and that makes itself evident immediately as a magical affiliation. At the same time, however, this reference makes it possible, in a reflecting back, for the pertinent human life spheres to become explicit as such. Totemism is not caused by particular kinds of plants and animals but rather emerges from out of the elementary Dasein-relations of the human to its world.
Only when things are grounded in the mana-representation does it then also become possible to conceive how individual self-consciousness takes shape and how the “concept” of the soul comes to be articulated. What is later conceptually distinguished as body and soul, or life and death, is indeed also always already actual for mythical Dasein but in the mode of magical power, according to which what is dead also is, and a force of the soul makes itself known even when the human met with is not encountered bodily. Only in the unity of magical efficacy can the individual forces of the soul or the individual “souls” appear as split apart and dwell along side one another. Correspondingly the “development” of individual Dasein is also distributed among different subjects, between which determinate transitions take place. In its being threatened by magical powers, mythical Dasein’s “own” soul stands as an “alien” power over and against it. Even where the representation of protective spirits is awakened, one’s own self is still a power, as it were, which protectively takes up the individual I. Only first at higher levels does the magical daemon become daimonion and genius, in such a way that Dasein in the end comes to determine itself not as an alien power but rather from out of that for which it is freely capable, from itself and for itself as an ethical subject.
Von der Analyse der mythischen Objektwelt, der Art ihrer Entdeckung und Bestimmung wendet sich dieselbe Fragestellung der „subjektiven Wirklichkeit” und ihrer Enthüllung im Mythos zu. C. beginnt diese Erörterungen mit einer grundsätzlichen und treffenden Kritik des „Animismus”, der immer noch in den verschiedensten Spielarten die Fragestellungen der ethnologischen Forschung beherrscht. Die Welt des mythischen Daseins läßt sich nicht einfach aus den jeweils herrschenden Seelenvorstellungen deuten; denn zunächst bleibt das „Subjekt” als solches gerade verhüllt. Sofern nun aber das mythische Dasein sich selbst überhaupt bekannt ist, wird es dabei wiederum auch nicht aus einer rein dinglich aufgefaßten Welt her gedeutet. Objekt und Subjekt und das Verhältnis beider versteht das mythische Dasein im Horizont dessen, was sich überhaupt als Charakter des Wirklichen bekundet, vom mana her. Und es gilt nun gerade zu zeigen, wie das mythische Dasein, das in seinem „unbestimmten Lebensgefühl” allem Seienden verhaftet bleibt, eine eigene, in seiner spezifischen Seinsart, d. h. seinem „Tun” verwurzelte „Auseinandersetzung” zwischen Welt und Ich vollzieht. Der primär im Tun entdeckte und umgrenzte Kreis des Wirklichen macht in einer eigentümlichen Rückstrahlung auf das Tun selbst dieses in seinen verschiedenen „Vermögen” mit offenbar. Im Horizont der magischen Mächtigkeit ist auch das eigene Tun ein magisches Wirken. „Die erste Kraft, mit der der Mensch sich als ein Eigenes und Selbständiges den Dingen gegenüberstellt, ist die Kraft des Wunsches” (S. 194). „Die Fülle der Göttergebilde, die er sich schafft, leitet ihn nicht nur durch den Kreis des gegenständlichen Seins und Geschehens, sondern vor allem durch den Kreis seines eigenen Wollens und Vollbringens hindurch und erhellt ihm diesen Kreis von innen her” (S. 251). Der weitere Prozeß der Enthüllung der „Subjektivität” und ihrer Verhaltungen vollzieht sich im Übergang von den Naturmythen zu den Kulturmythen, bis schließlich in der mehr oder minder magiefreien Handhabung des Werkzeugs der Seinszusammenhang der Dinge von sich aus als eigenständiger offenbar wird, indem der Mensch sich selbst aus der magischen Verhaftung an die Dinge befreit und im Zurücktreten von der Welt sie gerade „objektiv” sich begegnen läßt.
So wenig mithin das Subjekt sich findet im Ausgang und Rückgang von puren gegenüberstehenden Dingen, so wenig ist für die Enthüllung der Subjektivität ein gegliedertes Ich-Du-Verhältnis noch irgendwelche Gesellschaftsform primär konstitutiv. Der Totemismus, der zu Unrecht als Grundphänomen des mythischen Daseins angesetzt wird, läßt sich nicht soziologisch erklären. Vielmehr bedarf alle soziale Gliederung und die in ihr mitgegebene individuale ebenso wie der Totemismus selbst einer „Begründung” aus der ursprünglichen Seinsart des mythischen Daseins und der in ihm herrschenden Mana-Vorstellung. Das eigentliche Problem des Totemismus liegt darin, daß nicht nur überhaupt Mensch und Tier bzw. Pflanze in gewissen Verflechtungen stehen, sondern daß jede besondere Gruppen ihr besonderes Totemtier besitzen. Ackerbauer, Hirt und Jäger finden sich in einer je eigenen Angewiesenheit auf Pflanzen und Tiere, was sich unmittelbar als magische Verwandtschaft bekundet, zugleich aber ermöglicht, in der Rückstrahlung die betreffenden menschlichen Lebenskreise als solche ausdrücklich werden zu lassen. Der Totemismus ist nicht durch bestimmte Pflanzen- und Tierarten verursacht, sondern entspringt aus elementaren Daseinsbezügen des Menschen zu seiner Welt.
Nur bei Zugrundelegung der Mana-Vorstellung läßt sich dann auch begreifen, wie das individuelle Selbstbewußtsein sich ausbildet und der „Begriff” der Seele sich artikuliert. Was späterhin begrifflich als Körper und Seele, Leben und Tod unterschieden wird, das ist zwar für das mythische Dasein immer auch schon wirklich, aber im Modus der magischen Mächtigkeit, gemäß der auch der Tote ist und eine seelische Kraft sich bekundet, wenn auch der betr. Mensch nicht leibhaftig begegnet. Gerade in der Einheit der magischen Wirksamkeit können die einzelnen Seelenkräfte bzw. „Seelen” gespalten auftreten und nebeneinanderwohnen. Entsprechend wird auch die „Entwicklung” des einzelnen Daseins auf verschiedene Subjekte verteilt, zwischen denen bestimmte Übergänge stattfinden. Dem mythischen Dasein steht innerhalb seiner Bedrängtheit durch die magischen Mächte auch die „eigene” Seele als eine „fremde” Macht gegenüber. Auch da, wo die Vorstellung von Schutzgeistern wach wird, ist das eigene Selbst gleichsam noch eine Macht, die sich des einzelnen Ich annimmt. Erst auf höheren Stufen wird der magische Dämon zum Daimonion und Genius, so daß sich am Ende das Dasein nicht von einer fremden Macht her bestimmt, sondern aus dem, was es frei von sich her für sich selbst als sittliches Subjekt vermag.